( 2038)چون ز گورستان پیمبر باز گشت |
|
سوى صدیقه شد و هم راز گشت |
( 2039) چشم صدیقه چو بر رویش فتاد |
|
پیش آمد دست بر وى مىنهاد |
( 2040) بر عمامه و روى او و موى او |
|
بر گریبان و بر و بازوى او |
( 2041) گفت پیغمبر چه مىجویى شتاب |
|
گفت باران آمد امروز از سحاب |
( 2042) جامههایت مىبجویم از طلب |
|
تر نمىبینم ز باران اى عجب |
( 2043) گفت چه بر سر فگندى از ازار |
|
گفت کردم آن رداى تو خمار |
( 2044) گفت بهر آن نمود اى پاک جیب |
|
چشم پاکت را خدا باران غیب |
( 2045)نیست آن باران از این ابر شما |
|
هست ابری دیگر و دیگر سما |
صدیقه: عنوانى است که اهل سنت از دیر باز، عایشه را بدان باز مىخوانند، مناسبتى دارد با لقب ((صدیق)) که پدر وى، ابو بکر عتیق بن ابى قحافه خلیفهى اول بدان مشهور است، عایشه را در شش سالگى یا هفت سالگى، پیش از هجرت بدو سال به حضرت رسول اکرم (صم) عقد بستند و در سال دوم از هجرت بخانهى پیغمبر (ص) بردند و او در این هنگام نه ساله بود، او محبوبترین زنان پیمبر بود و مردم، بدین سبب هدایاى خود را در روزى که نوبت او بود بخانهى حضرت رسول (صم) مىفرستادند، پیمبر در خانهى او وفات یافت و همانجا دفن شد، اکنون شباک یا ضریح نبوى مشتمل است بر خانهى عایشه و حضرت زهرا سلام اللَّه علیها. عایشه شعر بسیار حفظ داشت، بیماران را درمان مىکرد و مردم شناس بود، پیشینیان او را در عداد فقها و علماء فروع دین یاد مىکنند و جزو هفت تن از صحابه مىشمارند که در فقه اسلامى جائز درجه نخستین بودهاند، این هفت تن عبارتند از: امیر مومنان على (ع)، عمر بن الخطاب (خلیفهى دوم)، عبد اللَّه بن مسعود، عایشه، زید بن ثابت، عبد اللَّه بن عباس، عبد اللَّه بن عمر. دیگران که ما بین صد و سى و سه و صد و سى و نه کساند، پس ازین عده قرار دارند.
ابو اسحاق ابراهیم بن على فیروز آبادى شیرازى از فقهاى بزرگ و اولین مدرس نظامیه بغداد، عایشه را در طبقهى فقهاى صحابه یاد کرده است، از عایشه دو هزار و دویست و ده حدیث روایت مىکنند، در مسند احمد بن حنبل (متوفى 241) هزار و سیصد و چهل حدیث از قول عایشه مندرج است. این بانو، در حوادث اسلامى چه در زمان پیمبر و چه بعد از وفات وى تاثیر قابل توجهى داشت، در حوادث آخر خلافت عثمان و جنگ جمل دست اندر کار و پیش قدم بود ولى کوشش او براى خلافت طلحه یا زبیر بجایى نرسید، او بسال 57 یا 58 هجرى وفات کرد و در بقیع دفن شد، بنا ببعضى روایات معاویه بن ابى سفیان، وى را بحیلتى شگفت بقتل رسانید تا زمینهى مناسبى براى بیعت یزید، پسرش فراهم گردد. این روایت را عماد الدین طبرى در (کامل بهایى) و رشید الدین فضل اللَّه بن ابى الخیر همدانى در (جامع التواریخ) و حافظ ابرو در (مجمع التواریخ) نقل کردهاند و مستند آنان ظاهرا گفتهى زمخشرى (متوفى 538) بوده است،[1]
ازار: هر جامه که تن را بپوشد، چادر، شلوار.
ردا: جامهاى که بر خود پیچند، جبه، عبا.
خمار: چادر نادوخته، سر انداز و روسرى، نوعى از پارچهى چهار گوش که سر را با آن بپوشانند، لثام و آن لباسى که چانه و نیم رخ را با آن مىپوشانند.
پاک جیب: بکنایت، عفیف. نظیر: پاک دامن.
جیب: گریبان است.
( 2038) وقتى حضرت از گورستان مراجعت فرمود بحجره عایشه رفت. ( 2039) چون چشم عایشه بحضرت افتاد پیش آمده دست بلباس آن حضرت گذاشت.( 2040) عمامه و روى و موى و گریبان و بازوى ایشان را وارسى نمود.( 2041) حضرت فرمودند چه مىجویى؟ عرض کرد امروز ابرى پیدا شد و باران آمد.( 2042) جامههاى شما را وارسى مىکنم عجب است که هیچ تر نشده.( 2043) حضرت فرمودند چه پارچهاى بسر خود کشیده بودى عرض کرد رداى شما را بسر انداختم.( 2044) فرمودند بهمین جهت این منظره باران را دیدهاى آن باران غیب بود که در مقابل چشم تو جلوهگر شده. ( 2045) آن باران از ابرهاى شما نیست او از ابر دیگر و آسمان دیگرى است.() این باران از ابر دیگرى است که رحمت خداوندى را در حال نزول همراه دارد.
[1] - براى اطلاع از احوال عایشه، رجوع شود به: طبقات الفقهاء، تالیف ابو اسحاق شیرازى، طبع بغداد، ص 17، اسد الغابه، طبع مصر، ج 5، ص 504- 501، الإستیعاب، طبع حیدر آباد دکن، ج 2، ص 745- 743، شذرات الذهب، طبع مصر، ج 1، ص 63- 61، تفسیر قرآن کریم، تالیف سور آبادى، ص 32- 22، ص 333، قصص قرآن مجید، انتشارات دانشگاه طهران، ص 336- 334، سفینه البحار، در ذیل: عیش.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |